پسرافتاب
(وبلاگی برای نسل جوان)خدایا انکه در تنها ترین تنهاییم تنهایم گذاشت تو در تنها ترین تنهایش تنهایش نگذار
در باز شد اومد سرم اوردم با دیدم اونه اره خودش بود خیلی خوش تیپ شده بود دلم می خواست فقط
نگاش کنم نمی خواستم چشم ازش بر دارم ولی نمی دونم چی شد از حیام بود یا از غرور سریع سرمو پایین انداختمو به کار خودم مشغول شدم تا اینکه صدام کرد دلم هری ریخت قلبم تند می زد از دستخطم تعریف کرد زمانی که اون داشت حرف می زد انگار دنیارو بهم داده بودن................... گوهر خود را نزن بر سنگ هر ناقابلی / صبر کن پیدا شود گوهر شناس قابلی رگ خواب این دل توی دست تو بوده ترکهای قلبم شکسته تو بوده
منو با یه لبخند به ابرها کشوندی با یک قطره اشکت به آتیش نشوندی مدارا نکردی با دلواپسی هام ندیده گرفتی غم بی کسیمو با این آرزویی که بی تو محاله یه شب خواب آروم فقط یه خیاله چقدر حیفه این عشق همین جور هدر شه یکی از منو تو بره دربه در شه باید صبر کنم با همین جای خالی حالا تو نبودم بگو در چه حالی مدارا نکردی با دلواپسی هام........................... شنبه 20 فروردين 1390برچسب:, :: 18:33 :: نويسنده : mohammad
محبوبم ،اشکهایت را پاک کن! زیرا عشقی که چشمان ما را گشوده و ما را خادم خویش ساخته، موهبت صبوری و شکیبایی را نیز به ما ارزانی میدارد. اشکهایت را پاک کن و آرام بگیر، زیرا ما با عشق میثاق بستهایم و برای آن عشق است که رنج نداری، تلخی بی نوایی و درد جدایی را تاب میآوریم برای خاطر عشق به من بگو، آن شعله چه نام دارد که در دلم زبانه میکشد، نیرویم را میبلعد و ارادهام را زایل میکند؟ بوسه را دوست دارم نه از هوس
|
درباره وبلاگ " سلام دوست عزیز به وبلاگم خوش آمدی" آخرین مطالب پيوندها برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان پسر افتاب و آدرس(sun-boy.loxblog.com)لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک مادر سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. نويسندگان |
|||
![]() |